نیهیلیسم چیست؟
- Baset Orfani
- Feb 13
- 4 min read

نیهیلیسم (Nihilism) یک مکتب فکری است که در سادهترین تعریف، جهان را فاقد معنا، ارزش، هدف و حقیقت مطلق میداند. این واژه از ریشهی لاتین nihil به معنی «هیچ» گرفته شده است و در تاریخ فلسفه و ادبیات، بارها با مفاهیم گوناگونی پیوند خورده است. نیهیلیسم در طول زمان، هم مورد ستایش و هم مورد نفرت قرار گرفته است. برخی آن را نشانهای از آگاهی عمیق نسبت به بیمعنایی جهان میدانند، در حالی که دیگران آن را به عنوان خطری برای اخلاق، تمدن و ارزشهای انسانی تلقی میکنند.
این تفکر را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد. از یکسو، نیهیلیسم به معنای انکار هرگونه حقیقت عینی و مطلق است. به بیان دیگر، اگر هیچ ارزش اخلاقی، زیباییشناسی یا معرفتی ذاتی در جهان وجود ندارد، هرچه تاکنون به عنوان حقیقت شناخته شده، صرفاً توهمی انسانی است. این نوع نگرش را میتوان در اندیشههای فیلسوفانی چون فردریش نیچه مشاهده کرد که نیهیلیسم را به عنوان پیامد اجتنابناپذیر فروپاشی ایمان به خدا و سنتهای متافیزیکی غربی مطرح کرد. نیچه هشدار داد که با «مرگ خدا» در عصر مدرن، بشر به خلأ ارزشی کشیده خواهد شد و اگر نتواند خود ارزشهای جدیدی بیافریند، در بیهدفی و سرگشتگی غرق خواهد شد.
در طول تاریخ، نیهیلیسم گاهی به عنوان یک نیروی تخریبی دیده شده است که موجب از بین رفتن اصول اخلاقی و نظم اجتماعی میشود. بهعنوان مثال، در قرن نوزدهم در روسیه، برخی گروههای انقلابی که با تزاریسم مخالف بودند، خود را نیهیلیست نامیدند و خواستار تخریب کامل نظام موجود شدند تا جامعهای جدید بر ویرانههای آن بسازند. داستایوفسکی در جنایت و مکافات و شیاطین به نقد این جنبه از نیهیلیسم پرداخت و نشان داد که چگونه انکار ارزشهای سنتی میتواند به جنایت و بیمسئولیتی منجر شود.
اما نیهیلیسم تنها به سیاست و جامعه محدود نمیشود، بلکه در هنر، ادبیات و فرهنگ نیز تأثیر عمیقی داشته است. بسیاری از آثار ادبی و سینمایی، از جمله نوشتههای فرانتس کافکا، ساموئل بکت و آلبر کامو، بازتابی از احساس پوچی و بیهدفی جهان هستند. در سینما، فیلمهایی همچون باشگاه مشتزنی یا آثار تاریک دیوید لینچ، فضایی آکنده از نیهیلیسم را نشان میدهند که در آن شخصیتها با بیمعنایی زندگی دست و پنجه نرم میکنند.
در فلسفهی اگزیستانسیالیستی، نیهیلیسم هم بهعنوان یک بحران و هم بهعنوان فرصتی برای خلق معنا در نظر گرفته شده است. ژان-پل سارتر و کامو نیهیلیسم را انکار نمیکنند، بلکه آن را نقطهی آغاز میدانند؛ به این معنا که اگر جهان فاقد معنای ازپیشتعیینشده است، این انسان است که باید معنای زندگی خود را بیافریند. کامو در افسانهی سیزیف، مفهوم پوچگرایی را مطرح میکند، اما در نهایت به این نتیجه میرسد که انسان باید با آگاهی از بیمعنایی، همچنان به زیستن ادامه دهد و از لحظههای زندگی لذت ببرد.
نیهیلیسم در روانشناسی و فرهنگ عامه نیز جایگاه خاصی دارد. بسیاری از افراد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، در برهههایی از زندگی خود دچار احساس نیهیلیستی میشوند، بهویژه در مواجهه با بحرانهای شخصی، از دست دادن عزیزان، یا کشف بیثباتی ارزشهایی که به آنها باور داشتهاند. از سوی دیگر، در فرهنگ عامه، نیهیلیسم گاهی بهعنوان نگرشی سرکش و طغیانگر به تصویر کشیده شده است؛ برای مثال، شخصیتهایی مانند جوکر در فیلمهای شوالیه تاریکی یا والتر وایت در بریکینگ بد نماد کسانی هستند که نظم اجتماعی و ارزشهای رایج را پوچ و بیمعنا میبینند و بر اساس قوانین خودشان عمل میکنند.
در سیاست، نیهیلیسم میتواند پیامدهای گوناگونی داشته باشد. برخی حکومتهای توتالیتر، مانند رژیمهای فاشیستی و کمونیستی، بهنوعی نیهیلیسم سیاسی دامن زدهاند، چرا که ارزشهای گذشته را بیمعنا دانسته و تلاش کردهاند نظام جدیدی مبتنی بر ایدئولوژی خود بنا کنند. از سوی دیگر، نیهیلیسم میتواند به بیتفاوتی سیاسی نیز منجر شود؛ در دنیای مدرن، بسیاری از مردم به دلیل احساس بیمعنایی و بیتأثیری اقدامات فردی، از سیاست کنارهگیری میکنند و به بیاعتنایی دامن میزنند.
نیهیلیسم علمی نیز یکی از شاخههای این مکتب فکری است که با انکار هدفمندی کیهانی یا ارزشهای مطلق در علم سر و کار دارد. برخی دانشمندان و فیلسوفان علم استدلال میکنند که جهان هیچ نظم ذاتی ندارد و هرگونه الگویی که در طبیعت مشاهده میکنیم، صرفاً ساختهی ذهن انسان است. این دیدگاه میتواند به بحران معنا در علوم انسانی و اجتماعی نیز منجر شود، زیرا بسیاری از مفاهیمی که انسانها به آنها وابستهاند، در این نگرش بیارزش و نسبی تلقی میشوند.
اما نیهیلیسم همیشه بهعنوان یک نیروی ویرانگر تلقی نمیشود. برخی فیلسوفان و متفکران معاصر، نیهیلیسم را نه بهعنوان یک تهدید، بلکه بهعنوان فرصتی برای آزاد شدن از قید و بندهای سنتی میبینند. اگر هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، پس انسانها میتوانند زندگی خود را بر اساس ارزشهایی که خودشان خلق میکنند، بسازند. این دیدگاه در بسیاری از جنبشهای هنری، فرهنگی و فلسفی مدرن دیده میشود که سعی میکنند از نیهیلیسم به عنوان سکویی برای نوآوری و آفرینش بهره ببرند.
در نهایت، نیهیلیسم مفهومی پیچیده و چندوجهی است که میتواند به ناامیدی مطلق یا به آزادی کامل بینجامد. برای برخی، این ایده که «هیچ چیز معنا ندارد» دلیلی برای افسردگی و تسلیم شدن است، اما برای دیگران، فرصتی است برای رهایی از قید و بندهای اجباری و یافتن معنای شخصی. این پارادوکس ذاتی نیهیلیسم است: هم میتواند نیرویی مخرب باشد و هم نیرویی که افراد را به سوی خودآگاهی و خلاقیت سوق میدهد.
ناشران فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر
برای ارسال مقالات و آثار علمی خود با هدف انتشار در نشریات فراز، خواهشمندیم با آدرسهای زیر تماس بگیرید.
با ما به تماس شوید:
امیدواریم که از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و پشنهادات خود را در مورد مطلب فوق در بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
Comments