مکاتب، یا مکتب های ادبی چیست؟
- Baset Orfani
- Feb 9
- 3 min read

مکاتب ادبی، بهطور کلی، به مجموعهای از ویژگیهای مشترک و الگوهای خاص در سبک و روشهای نوشتاری گفته میشود که نویسندگان و شاعران یک دوره تاریخی خاص، یا در یک منطقه جغرافیایی خاص، به آن توجه دارند و آن را در آثار خود به کار میبرند. این مکاتب، مانند آینههایی هستند که بازتابدهنده شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی فلسفی زمانهای هستند که در آن پدید آمدهاند. هر مکتب ادبی، نهتنها به شیوهای خاص از نوشتن و روایتکردن اشاره دارد، بلکه بیانگر نگرش و تفکر خاصی است که هنرمندان به آن مقطع زمانی و انسانی دارند. این مکاتب میتوانند با گذر زمان دچار تحول شوند یا حتی به مکاتب جدیدتری راه یابند، اما همیشه در پی تأثیرگذاری بر مخاطب و ایجاد تغییرات فرهنگی و اجتماعی هستند.
نخستین ویژگی مهم در بررسی مکاتب ادبی، تأثیرات اجتماعی و سیاسی است که بر ادبیات هر دوره تأثیر میگذارند. این تأثیرات، چه در عرصه فلسفه و تفکر، چه در ساحتهای سیاسی و اجتماعی، پایهگذار شکلگیری برخی سبکها و گرایشهای ادبی میشود. برای مثال، در دوره رنسانس اروپا، انسانگرایی بهعنوان یک جنبش فکری غالب، باعث شد که مکاتب ادبی چون کلاسیکگرایی و ناتورالیسم با تأکید بر زیباییشناسی انسانی و دنیوی به شکوفایی برسند. در این مکاتب، تاکید بر عقل، هارمونی، و نظم در آثار ادبی به وضوح مشهود است.
از طرف دیگر، در دورههای مختلف، مکاتب ادبی بهعنوان یک واکنش به شرایط اجتماعی یا سیاسی نیز ظهور میکنند. به عنوان مثال، در دوران رمانتیسیسم در اروپای قرن ۱۸، نویسندگان به واکنش به انقلاب صنعتی و تحولات اجتماعی آن دوره، به درونگرایی، احساسات، آزادی فردی، و زیباییهای طبیعی پرداخته و بر اهمیت تجارب شخصی و عواطف فردی تأکید کردند. این دوره به نوعی بهعنوان پاسخی به خردگرایی و قوانین سختگیرانه دوران کلاسیک در نظر گرفته میشود.
مکاتب ادبی همچنین میتوانند انعکاسی از تغییرات درونی انسانها باشند. در مکتب رئالیسم، برای نمونه، نویسندگان تلاش کردند تا زندگی واقعی انسانها را، بدون آرایش و تزیین، به تصویر بکشند و بر مشکلات اجتماعی و اقتصادی دوران خود انگشت بگذارند. در این رویکرد، تلاش بر آن بود که هنر و ادبیات بهعنوان ابزاری برای بررسی و نقد جامعه و روابط انسانی استفاده شوند. نویسندگان رئالیست با تکیه بر جزئیات دقیق و بهدور از آرمانگرایی، تلاش کردند حقیقت را در قالبی ملموس و واقعگرایانه بیان کنند.
در مقابل، در مکتب سوررئالیسم که در اوایل قرن ۲۰ بهوجود آمد، نویسندگان به ذهن ناخودآگاه و خوابهای انسانها توجه کردند و در آثار خود از تخیلات و تصورات دور از واقعیت استفاده کردند. این مکتب نه تنها به هنر بلکه به زندگی و حقیقت نیز به گونهای دیگر نگاه میکرد. سوررئالیستها بهجای پیروی از قواعد و محدودیتهای عقلانی و منطقی، سعی کردند به جنبههای پنهان ذهن انسان دست یابند و از آنها برای خلق آثار هنری استفاده کنند.
با این همه، یک نکته مهم در رابطه با مکاتب ادبی این است که آنها نه تنها بر اساس تحولات اجتماعی و فرهنگی ایجاد میشوند، بلکه خود نیز تأثیرات عمدهای در تاریخ فرهنگ و تفکر انسانها دارند. به عبارت دیگر، مکاتب ادبی در کنار اینکه تحت تأثیر شرایط خاص زمانی و مکانی هستند، خود به یک عامل مؤثر در تغییرات فرهنگی، اجتماعی و فکری تبدیل میشوند. هر مکتب بهنوعی بهعنوان یک دروازه به دنیای جدیدی از اندیشه و خلاقیت محسوب میشود که میتواند درک انسانها را از جهان پیرامونشان دگرگون کند. برای مثال، رمانتیسیسم، با تأکید بر احساسات و طبیعت، در زمان خود به یک انقلاب در تفکر ادبی تبدیل شد و آثار بسیاری از نویسندگان این مکتب همچنان در فرهنگ جهانی تأثیرگذار هستند.
در نهایت، مکاتب ادبی بهعنوان نمایندگان برترین ویژگیهای فرهنگی یک زمان، نهتنها در عرصه هنر و ادبیات بلکه در تمامی جوانب زندگی بشری نقشآفرینی میکنند. آثار ادبی هر مکتب به نوعی معرف ارزشها، نگرشها و نگرانیهای افراد آن زمان هستند و نه تنها میتوانند تاریخنگاری دقیقی از گذشته ارائه دهند بلکه میتوانند الهامبخش نسلهای جدید نیز باشند. این مکاتب، با استفاده از زبان و قلم، گویی پلی میان گذشته و آینده میسازند و نشان میدهند که چگونه هنر میتواند ابزاری برای درک عمیقتر از بشر و جوامع انسانی باشد.
ناشران فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر
برای ارسال مقالات و آثار علمی خود با هدف انتشار در نشریات فراز، خواهشمندیم با آدرسهای زیر تماس بگیرید.
با ما به تماس شوید:
امیدواریم که از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و پشنهادات خود را در مورد مطلب فوق در بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
Comments