ماکیاولیسم چیست؟
- Baset Orfani
- Feb 15
- 4 min read

ماکیاولیسم یک دیدگاه سیاسی و فلسفی است که از آموزههای نیکولو ماکیاولی، اندیشمند ایتالیایی قرن شانزدهم، سرچشمه میگیرد. این مکتب بیشتر بر پایه واقعگرایی سیاسی، فریب، قدرتطلبی و بیرحمی در حکمرانی بنا شده است. ماکیاولی در کتاب معروف خود، شهریار، نظریهای را مطرح میکند که بر اساس آن یک حاکم برای حفظ قدرت و ثبات حکومت خود باید آماده باشد از هر وسیلهای، حتی فریب، خشونت و بیاخلاقی، استفاده کند. او معتقد بود که سیاست و اخلاق دو حوزه جداگانهاند و یک رهبر نباید خود را به معیارهای اخلاقی رایج مقید بداند، بلکه باید بر اساس مصلحت و منفعت حکومت عمل کند.
از نظر ماکیاولی، مهمترین هدف یک فرمانروا، حفظ و گسترش قدرت است و برای دستیابی به این هدف، وی باید آمادگی داشته باشد که در مواقع ضروری وعدههای خود را زیر پا بگذارد، حقیقت را پنهان کند و حتی از ابزارهایی مانند ترور و سرکوب بهره ببرد. او استدلال میکند که انسانها به طور کلی خودخواه و غیرقابل اعتماد هستند و اگر رهبر بخواهد بر اساس خوشبینی یا اصول اخلاقی حکومت کند، بهراحتی شکست خواهد خورد. ماکیاولی تأکید میکند که یک فرمانروا باید در عین حال هم ترسانگیز باشد و هم محبوب، اما اگر مجبور به انتخاب میان این دو شود، بهتر است که مردم از او بترسند تا اینکه او را دوست داشته باشند، زیرا ترس بیشتر از عشق دوام دارد.
یکی از اصول کلیدی ماکیاولیسم این است که هدف، وسیله را توجیه میکند. یعنی اگر هدفی به اندازه کافی مهم باشد، میتوان برای دستیابی به آن از هر وسیلهای، حتی ابزارهای غیرانسانی، استفاده کرد. این طرز تفکر در تضاد با فلسفههای اخلاقی است که تأکید دارند وسایل مورد استفاده برای دستیابی به هدف نیز باید اخلاقی باشند. ماکیاولی برخلاف نظریهپردازان ایدهآلیست، به سیاست نگاهی کاملاً واقعگرایانه دارد و معتقد است که رهبران باید دنیای سیاست را همانگونه که هست ببینند، نه آنگونه که باید باشد.
ماکیاولی بر این باور بود که رهبران باید بتوانند در صورت لزوم ماسک تقوا را به چهره بزنند و وانمود کنند که خیرخواه و دیندار هستند، اما در پشت پرده بدون هیچ تردیدی برای حفظ قدرت خود دست به هر اقدامی بزنند. او همچنین بر اهمیت درک شرایط و تطبیق دادن خود با آنها تأکید دارد. در نظر او، رهبر موفق کسی است که بتواند زمان مناسب برای استفاده از نیرنگ، خشونت یا صلح را تشخیص دهد و از آنها بهطور استراتژیک بهره ببرد. این انعطافپذیری و نداشتن پایبندی مطلق به اصول اخلاقی، یکی از ویژگیهای اصلی سیاستمداران ماکیاولیستی است.
ماکیاولی همچنین به نقش «بخت» یا شانس در سیاست اشاره میکند. او معتقد بود که نیمی از سرنوشت انسانها تحت کنترل بخت است، اما نیمی دیگر در دستان خودشان قرار دارد. بنابراین، یک رهبر باید آماده باشد که در برابر تغییرات غیرمنتظره انعطاف نشان دهد و با شجاعت و تصمیمگیری قاطع، شرایط را به نفع خود تغییر دهد. این طرز فکر، رهبران را تشویق میکند که به جای امید بستن به سرنوشت، خودشان برای موفقیت تلاش کنند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند.
ماکیاولیسم در طول تاریخ، الهامبخش بسیاری از رهبران سیاسی و دیکتاتورها بوده است. شخصیتهایی مانند ناپلئون بناپارت، ژوزف استالین، آدولف هیتلر و بسیاری از سیاستمداران مدرن از برخی اصول ماکیاولیسم پیروی کردهاند. در عین حال، این مکتب همواره مورد انتقاد شدید نیز قرار گرفته است، زیرا به نظر بسیاری، تشویق به فریب، خشونت و سیاستهای بیرحمانه، میتواند به فساد، استبداد و بیثباتی اجتماعی منجر شود. مخالفان ماکیاولیسم بر این باورند که حکومت بر اساس فریب و سرکوب در نهایت به سقوط منتهی خواهد شد، زیرا مردم برای همیشه فریب نخواهند خورد و دیر یا زود در برابر حاکم ظالم قیام خواهند کرد.
از نظر روانشناسی، ماکیاولیسم به عنوان یک ویژگی شخصیتی نیز مطرح شده است. در روانشناسی، افرادی که دارای ویژگیهای ماکیاولیستی هستند، تمایل دارند که دستکاریگر، بیرحم و متمرکز بر منافع شخصی خود باشند. این افراد اغلب از دروغگویی و فریب برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند و نسبت به احساسات دیگران بیتفاوت هستند. این ویژگی معمولاً در کنار خودشیفتگی و جامعهستیزی، بهعنوان بخشی از «سهگانه تاریک» شخصیت در نظر گرفته میشود.
امروزه ماکیاولیسم به عنوان یک مفهوم سیاسی همچنان در تحلیلهای مربوط به سیاست، روابط بینالملل و مدیریت قدرت مورد بحث قرار میگیرد. برخی نظریهپردازان معتقدند که سیاستمداران، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند که در دنیای سیاست برخی از اصول ماکیاولی را رعایت کنند، زیرا جهان سیاست پر از رقابت و فریب است. در مقابل، برخی دیگر بر این باورند که سیاستمداری که فقط بر اساس اصول ماکیاولیستی عمل کند، در درازمدت با مقاومت و مخالفت شدید روبهرو خواهد شد.
در نهایت، ماکیاولیسم همچنان یکی از بحثبرانگیزترین مکاتب سیاسی در تاریخ محسوب میشود. از یک سو، میتوان آن را نوعی واقعگرایی بیرحمانه دانست که سیاست را همانگونه که هست نشان میدهد، نه آنگونه که باید باشد. از سوی دیگر، این مکتب به دلیل تأکید بیش از حد بر فریب و بیرحمی، همواره مورد انتقاد اخلاقی قرار گرفته است. با این حال، آموزههای ماکیاولی هنوز هم الهامبخش بسیاری از سیاستمداران، مدیران و استراتژیستهای جهان است و کتاب شهریار همچنان یکی از مهمترین متون در زمینه قدرت و سیاست به شمار میرود.
ناشران فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر
برای ارسال مقالات و آثار علمی خود با هدف انتشار در نشریات فراز، خواهشمندیم با آدرسهای زیر تماس بگیرید.
با ما به تماس شوید:
امیدواریم که از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و پشنهادات خود را در مورد مطلب فوق در بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
Comments