زندگی نامه ویرجنیا وولف
- Baset Orfani
- Mar 4
- 3 min read

ویرجینیا وولف (Virginia Woolf) یکی از درخشانترین نویسندگان قرن بیستم بود، زنی که با ذهنی تیزبین، زبانی شاعرانه و سبکی نوآورانه، مرزهای داستاننویسی را درنوردید. او در ۲۵ ژانویه ۱۸۸۲ در لندن متولد شد، در خانهای سرشار از کتاب، اندیشه و فرهنگ. پدرش، لزلی استیون، یک تاریخنگار و منتقد برجسته بود، و مادرش، جولیا استیون، زنی زیبا و فرهیخته که به ادبیات و هنر عشق میورزید. چنین محیطی از کودکی او را در میان کلمات و ایدهها غوطهور ساخت، اما زندگی او از همان ابتدا با سایههایی از اندوه همراه بود؛ مرگ مادرش در سال ۱۸۹۵، و اندکی بعد مرگ خواهر ناتنیاش، آغازگر نخستین نشانههای افسردگی شد که تا پایان عمر همراهش ماند.
ویرجینیا از همان نوجوانی روحی ناآرام داشت، ذهنی جستجوگر که در چارچوبهای سنتی زمانهاش نمیگنجید. تحصیلات رسمی محدودی داشت، اما کتابخانه عظیم پدرش دنیایی گستردهتر از هر دانشگاهی را پیش روی او گشود. پس از مرگ پدرش در سال ۱۹۰۴، او همراه خواهرش ونسا و برادرانش به محله بلومزبری نقل مکان کرد. این جابهجایی نه فقط تغییر مکان، بلکه نقطه عطفی در زندگی او بود. در این دوران، با گروهی از روشنفکران برجسته، که بعدها به "گروه بلومزبری" مشهور شدند، همراه شد. نویسندگان، فیلسوفان، هنرمندان و اقتصاددانانی که به دنبال شکستن هنجارهای سنتی و کشف رویکردهای نوین بودند، دوستان و همراهان فکری ویرجنیا شدند.
در سال ۱۹۱۲، با لئونارد وولف، یک نویسنده و نظریهپرداز سیاسی، ازدواج کرد. رابطه آنها ترکیبی از عشق، رفاقت و حمایت متقابل بود. لئونارد به خوبی از شکنندگی روحی ویرجنیا آگاه بود و تلاش میکرد تا محیطی امن برای او فراهم کند. با کمک او، ویرجنیا وولف و همسرش در سال ۱۹۱۷ انتشارات "هاگارت پرس" را تأسیس کردند، ناشری که بعدها آثاری از جیمز جویس، تی. اس. الیوت و خود وولف را منتشر کرد.
اما آنچه ویرجنیا وولف را در تاریخ ادبیات جاودانه کرد، نه فقط زندگی شخصی او، بلکه سبک نوشتاری بدیع و آثار جسورانهاش بود. او یکی از پیشگامان جریان سیال ذهن در ادبیات محسوب میشود؛ روشی که در آن ذهن شخصیتها آزادانه در زمان و مکان حرکت میکند و افکار، احساسات و خاطراتشان در هم میآمیزد. اولین رمانهایش، سفر بیرون (۱۹۱۵) و شب و روز (۱۹۱۹)، هنوز رگههایی از سنت داستاننویسی کلاسیک داشتند، اما با انتشار اتاقی از آن خود (۱۹۲۹) و خانم دالووی (۱۹۲۵)، صدای ادبی او شکلی یگانه و بیهمتا یافت. در خانم دالووی، یک روز از زندگی زنی را به تصویر میکشد که در ظاهر به دنبال برگزاری یک مهمانی است، اما در بطن این روایت ساده، کشمکشی عمیق میان گذشته و حال، خاطرات و احساسات پنهان، و در نهایت، معنای زندگی و مرگ جریان دارد.
ویرجنیا وولف نگاهی تیزبین به روان انسان داشت، چیزی که در به سوی فانوس دریایی (۱۹۲۷) و امواج (۱۹۳۱) نیز مشهود است. او در این آثار، مرزهای روایت سنتی را در هم شکست و نوعی موسیقی در زبان خلق کرد؛ متنی که همچون امواجی دریاوار، بالا و پایین میرود و از درون شخصیتها به بیرون میتراود. اما وولف فقط یک نویسنده نوآور نبود؛ او یک متفکر فمینیست هم بود که در اتاقی از آن خود، با زبانی شیوا و پرطنین، وضعیت زنان در تاریخ ادبیات را نقد کرد و از لزوم استقلال مالی و فکری زنان سخن گفت.
با اینهمه، نبوغ و حساسیت بیحد او، بهایی گزاف داشت. او تمام عمر با افسردگی و نوسانات روحی دست و پنجه نرم کرد، بارها به لبه پرتگاه جنون نزدیک شد و در نهایت، در ۲۸ مارس ۱۹۴۱، در اوج جنگ جهانی دوم، تصمیم گرفت به زندگی خود پایان دهد. او نامهای به همسرش نوشت، پر از عشق و قدردانی، و سپس خود را به امواج رودخانه اوز، در نزدیکی خانهاش، سپرد.
ویرجنیا وولف، نویسندهای که زمان را خم کرد، ذهن انسان را برهنه کرد، و در کلماتش موسیقی، اندیشه و احساس را در هم آمیخت، همچنان در میان خوانندگان و نویسندگان زنده است. او زنی بود که در برابر جهان نایستاد، بلکه آن را از نو خلق کرد.
بنگاه انتشاراتی فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر
برای ارسال مقالات و آثار علمی خود با هدف انتشار در نشریات فراز، خواهشمندیم با آدرسهای زیر تماس بگیرید.
با ما به تماس شوید:
امیدواریم که از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال میشویم نظرات و پشنهادات خود را در مورد مطلب فوق در بخش دیدگاهها با ما بهاشتراک بگذارید.
Comments