top of page
Untitled design-9.png

دل سگ اثر میخایل بولگاکف


روایتی گزنده از جامعه‌ی شوروی به قلم میخاییل بولگاکف

 

در تاریخ ادبیات روسیه، نام‌هایی هستند که نه تنها با قدرت قلم خود، بلکه با شهامت در بیان حقیقت، از دل سانسور و سرکوب به جاودانگی رسیده‌اند. میخاییل بولگاکف، یکی از برجسته‌ترین این نام‌هاست؛ نویسنده‌ای که با تلفیقی از خیال‌پردازی، طنز تلخ و رئالیسم انتقادی، چهره‌ی پیچیده و تاریک جامعه‌ی شوروی را به تصویر کشید. در میان آثارش، رمانی کوتاه اما عمیق و تأمل‌برانگیز به نام «دل سگ» (Heart of a Dog / Собачье сердце) جایگاه ویژه‌ای دارد. این رمان، که در دهه‌ی ۱۹۲۰ نوشته شد اما سال‌ها در محاق سانسور ماند، اثری است که به شکلی نبوغ‌آمیز و تلخ، پیامدهای اجتماعی و اخلاقی تجربه‌گرایی علمی، مهندسی انسان، و توهمات ایدئولوژیک را به نقد می‌کشد.

 

دل سگ داستانی‌ست که در قالب طنز سیاه روایت می‌شود، اما در عمق خود، بازتابی‌ست از واقعیت خون‌بار و پرتنش دوران بلشویکی. بولگاکف در این اثر، علم و ایدئولوژی را در برابر اخلاق، و انسانیت را در برابر مهندسی قدرت قرار می‌دهد. داستان از زبان سوم شخص روایت می‌شود، اما فضای ذهنی شخصیت‌ها آن‌قدر دقیق و ملموس ترسیم شده که خواننده به درون روان و باورهای هر یک راه می‌یابد.

 

داستان با ورود یک سگ ولگرد به نام شاریک آغاز می‌شود. شاریک در خیابان‌های مسکو، گرسنه و زخمی، سرگردان است. اما سرنوشت او زمانی دگرگون می‌شود که توسط پروفسور پریئوبراژنسکی، یک پزشک برجسته و پرنفوذ، به خانه برده می‌شود. این پزشک، که در آپارتمانی مجلل در دل مسکو زندگی می‌کند، به ظاهر مردی علم‌دوست و محترم است؛ اما در واقع، نماد طبقه‌ای‌ست که در دوره‌ی انقلاب بلشویکی، هم‌چنان با ساختار قدرت درگیر است، و می‌کوشد با ابزار علم، به خلق "انسان نوین" بپردازد—همان رؤیایی که ایدئولوژی کمونیستی در پی تحقق آن بود.

 

پروفسور، با همکاری دستیار وفادارش دکتر بورمنتال، عمل جراحی‌ای را بر روی شاریک انجام می‌دهد که به‌ظاهر علمی اما در باطن، deeply morally questionable است: آن‌ها بیضه‌ها و غده‌ی هیپوفیز یک انسان مرده (که پیش‌تر ولگرد و تبه‌کار بوده) را به شاریک پیوند می‌زنند. نتیجه؟ سگ، آرام‌آرام ویژگی‌های انسانی می‌یابد: ابتدا راه رفتن، بعد صحبت‌کردن، و سپس ادراک و رفتارهای انسانی—البته نه آن‌گونه که پروفسور آرزو داشت.

 

شاریکوف، که اکنون دیگر موجودی نیمه‌انسان و نیمه‌حیوان است، بدل به موجودی عبوس، خشن، و جاه‌طلب می‌شود. او از اصول اخلاقی بویی نبرده، و بی‌هیچ درکی از فرهنگ، ادب، یا انسانیت، خود را به‌سرعت با فضای پرتناقض و آشوب‌زده‌ی شوروی تطبیق می‌دهد. او حتی برای خود شغل رسمی در ساختار دولتی پیدا می‌کند و به یکی از مدافعان سرسخت ایدئولوژی بلشویکی بدل می‌شود. طنز ماجرا در این است که موجودی که از دل علم و امید به پیشرفت خلق شده بود، در نهایت نه‌تنها به "انسان بهتر" تبدیل نمی‌شود، بلکه تصویری زشت‌تر، منفورتر و خطرناک‌تر از همان جامعه‌ای می‌شود که او را به رسمیت می‌شناسد.

 

بولگاکف در این داستان، دو جبهه را به تصویر می‌کشد: یکی، طبقه‌ی روشنفکر علمی که می‌کوشد با استفاده از پیشرفت‌های علم، جامعه را شکل دهد؛ و دیگری، ساختار ایدئولوژیکیِ دولت جدید که خواهان خلق "انسان سوسیالیستی نوین" است. اما آنچه نویسنده با نبوغ به نمایش می‌گذارد، شکست هر دو تلاش است؛ زیرا نه علم بدون اخلاق می‌تواند نجات‌بخش باشد، و نه ایدئولوژی می‌تواند ذات انسان را مهندسی کند. در پایان، پروفسور از کاری که کرده پشیمان می‌شود و دوباره شاریکوف را به شاریک، سگ بی‌زبان و ساده‌دل، بازمی‌گرداند.

 

رمان دل سگ، در عین کوتاهی، اثری‌ست پُر از معنا، نماد، و نقد. سبک نگارش بولگاکف در این اثر، همانند دیگر آثارش، پُر از لحن گزنده، طنز آغشته به تلخی، و شخصیت‌پردازی‌های تیزبینانه است. مسکو، در این رمان، نه فقط مکان وقوع داستان، بلکه تجسمی‌ست از بی‌نظمی، تضاد طبقاتی، فساد قدرت، و آشفتگی اخلاقی. «شاریک» و «شاریکوف»، نماد دو وضعیت وجودی هستند: اولی بی‌ادعا و در حاشیه، اما وفادار و غریزی؛ و دومی خودآگاه اما سرکش، بی‌اخلاق، و خطرناک.

 

سانسور شوروی اجازه‌ی چاپ این رمان را در دوران حیات بولگاکف نداد. او، که همواره با تهدیدها، توبیخ‌ها و حذف آثارش مواجه بود، دل سگ را همچون دیگر آثارش، برای آینده نوشت—برای زمانی که حقیقت را بتوان گفت و خواند. انتشار این اثر در سال ۱۹۸۷، شصت سال پس از نگارشش، پرده از یکی از نبوغ‌آمیزترین نقدهای ادبی-سیاسی قرن بیستم برداشت. اثری که نه‌تنها در ادبیات روسیه، بلکه در ادبیات جهانی به‌عنوان نمونه‌ای عالی از نقد ایدئولوژی با ابزار تخیل شناخته می‌شود.

 

دل سگ، بیش از آنکه داستانی درباره‌ی یک آزمایش علمی یا موجودی خیالی باشد، آینه‌ای‌ست که پرسش‌هایی بنیادین را بازمی‌تاباند: انسان کیست؟ آیا می‌توان ذات انسان را با ابزارهای علمی دگرگون کرد؟ و آیا جامعه‌ای که با نفی اخلاق، در پی ساخت انسان نوین است، سرانجام به نابودی نخواهد انجامید؟

 

 

بنگاه انتشاراتی فراز

فراز، آیینه‌دار فرهنگ و هنر!

 

نشانی کتابخانه رایگان فراز: www.faraaaz.com/shop

نشانی کتابخانه صوتی فراز: www.faraaaz.com/bookstore

 

امیدواریم از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشد.

منتظر نظریات شما در بخش دیدگاه هستیم.

 

 

 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating

Partners

انتشارات برگ.png
Exile Music.png

© 2024 - 2025 by Faraaaz.com

  • Facebook
  • X
  • Instagram
bottom of page