top of page
Untitled design-9.png

اوزیریس، خدای زیزمینی مصر


اوزیریس، یکی از کهن‌ترین و پررمز و رازترین خدایان مصر باستان، نماد زندگی، مرگ، تولد دوباره و عدالت است. داستان او، آمیزه‌ای از تراژدی، خیانت، عشق و پیروزی جاودانه است. او پادشاهی خردمند و مهربان بود که زمین را از هرج‌ومرج نجات داد، به مردم کشاورزی آموخت، قوانین عادلانه‌ای وضع کرد و آن‌ها را از توحش به تمدن رساند. اما قدرت او، دشمنانی نیز داشت؛ دشمنی که از همان آغاز در کمین بود و با نقشه‌ای شیطانی، او را از عرش به فرش کشید.

 

ست، برادر حسود اوزیریس، از درخشش او در میان مردم بیزار بود. او که تشنه‌ی قدرت بود، نقشه‌ای کشید تا برادرش را از میان بردارد. روزی، با نیرنگ، یک تابوت باشکوه ساخت که دقیقاً با اندازه‌ی اوزیریس همخوانی داشت و اعلام کرد که هرکس در آن جا شود، آن را به او هدیه خواهد داد. اوزیریس، بی‌خبر از همه‌چیز، درون تابوت قرار گرفت و درست در همان لحظه، ست و همدستانش درب آن را بستند، مهر و موم کردند و به رود نیل انداختند.

 

تابوت در آب‌ها شناور شد، سرگردان در مسیرهای نامعلوم، تا آنکه در کرانه‌های فنیقیه، در کنار درختی مقدس، آرام گرفت. درخت، تابوت را در آغوش کشید، تنه‌اش دور آن پیچید و آن را در دل خود جای داد. درخت چنان عظمت یافت که شاه ببلوس، آن را برای ساختن ستون کاخ خود برید و بدون آنکه بداند، اوزیریس را نیز در دل کاخش جای داد.

 

اما عشق و وفاداری، قدرتی شکست‌ناپذیر دارد. ایزیس، همسر و خواهر اوزیریس، که از اندوه دوری او ناآرام بود، بی‌وقفه در جستجوی او سفر کرد. سرانجام، او به ببلوس رسید و راز نهفته در کاخ را کشف کرد. با ترفندی، توانست تابوت را بازیابد و آن را به مصر بازگرداند. اما این پایان تراژدی نبود. ست، که از بازگشت برادرش آگاه شد، در فرصتی مناسب، جسد او را ربود، به قطعاتی چهارده‌گانه تقسیم کرد و آن‌ها را در سراسر مصر پراکند.

 

ایزیس، بار دیگر، مأموریتی دشوار را آغاز کرد. او با کمک خواهرش نفتیس، به جستجوی قطعات پراکنده‌ی اوزیریس پرداخت. او یکی پس از دیگری، اجزای بدن او را بازیافت و با جادویی قدرتمند، او را برای لحظاتی به زندگی بازگرداند. در همین لحظات کوتاه، حاصل عشق آن دو، فرزندشان هوروس بود، پسری که روزی انتقام پدر را خواهد گرفت.

 

اما اوزیریس، دیگر نمی‌توانست در جهان زندگان باقی بماند. مرگ، او را برای همیشه از این دنیا جدا کرده بود، اما سرنوشت دیگری در انتظارش بود. خدایان، او را به پادشاهی دنیای مردگان برگزیدند. او اکنون فرمانروای دوآت، قلمرو مردگان، و داور ارواح در جهان پس از مرگ بود. هر روحی که از جهان زندگان می‌گذشت، در برابر اوزیریس حاضر می‌شد، قلبش در برابر پر حقیقت سنجیده می‌شد و عدالت برقرار می‌گشت.

 

اوزیریس، بیش از آنکه خدای مرگ باشد، خدای زندگی جاودانه است. او هر سال، در چرخه‌ی طبیعت، در رویش دوباره‌ی گیاهان، در جاری شدن نیل، در طلوع خورشید، به زندگی بازمی‌گردد. اوزیریس، نماد امیدی است که هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود، نماد نبردی است که از دل مرگ، به رستاخیز می‌رسد، نماد حقیقتی است که در برابر تاریکی و خیانت، جاودانه می‌ماند.



 

 

بنگاه انتشاراتی فراز

فراز، آیینه‌دار فرهنگ و هنر

برای ارسال مقالات و آثار علمی خود با هدف انتشار در نشریات فراز، خواهشمندیم با آدرس‌های زیر تماس بگیرید.

با ما به تماس شوید:


 

امیدواریم که از خواندن این مطلب  لذت و بهره کافی را برده باشید. خوشحال می‌شویم نظرات و پشنهادات خود را در مورد مطلب فوق در بخش دیدگاه‌ها با ما به‌اشتراک بگذارید.

Comentarios

Obtuvo 0 de 5 estrellas.
Aún no hay calificaciones

Agrega una calificación

Partners

انتشارات برگ.png
Exile Music.png

© 2024 - 2025 by Faraaaz.com

  • Facebook
  • X
  • Instagram
bottom of page