مسافر فرانکفورت – آگاتا کریستی
- Baset Orfani
- Apr 9
- 3 min read

رمان مسافر فرانکفورت (Passenger to Frankfurt)، یکی از آثار کمتر شناختهشده اما از نظر محتوایی جسور و متفاوتِ آگاتا کریستی است؛ نویسندهای که بیشتر با آثار جنایی کلاسیک و معماهای پیچیدهاش شناخته میشود، در این اثر مسیری را برمیگزیند که از فضای سنتی داستانهای پلیسیاش فاصله دارد و به قلمرویی پیچیدهتر، مبهمتر و سیاسیتر قدم میگذارد. این رمان که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، در واپسین سالهای فعالیت ادبی کریستی نوشته شده و به شکلی غافلگیرکننده، برآمده از دغدغههای او نسبت به تحولات سیاسی، آشوبهای جهانی، و سرنوشت بشری در دل قرن بیستم است. کریستی در این اثر نه به دنبال قتلهای کلاسیک در کتابخانهها و خانههای اربابی است، نه به تعقیب قاتلی با سرنخهای معمولی؛ بلکه جهان را به صحنهای بزرگتر، خطرناکتر و در عین حال واقعیتر بدل میسازد؛ جهانی که در آن ایدئولوژیها، توطئهها، جوانان گمشده، و سایهی جنگ سرد در هم تنیدهاند.
داستان با شخصیتی به ظاهر ساده آغاز میشود: سر استافورد نی، دیپلمات بریتانیایی، که در بازگشت از مأموریتی رسمی، در فرودگاه فرانکفورت با زنی مرموز روبهرو میشود که بهطور ناگهانی از او کمک میخواهد تا هویتی جعلی برای فرار از خطر به دست آورد. این زن مدعی است که جانش در خطر است، و یک دشمن ناشناس و بسیار قدرتمند در پی اوست. استافورد، با وجود زندگی منظم و محافظهکارانهاش، تصمیم میگیرد به او کمک کند. همین تصمیم ساده، نقطهی آغاز ورود او به شبکهای عظیم از توطئه، فریب، و بحرانهای جهانی میشود؛ شبکهای که در آن مرز میان واقعیت و خیال، حقیقت و دروغ، وطنپرستی و خیانت، بهشدت مبهم است.
کریستی در این رمان، ساختار روایی متفاوتی برمیگزیند. برخلاف داستانهای کلاسیک او که هر چیز به دقت چیده شده و سرنخها با نظمی استادانه کنار هم قرار گرفتهاند، مسافر فرانکفورت بیشتر شبیه به کابوسی است که در دل واقعیت رخ میدهد؛ فضایی پر از اضطراب، گمگشتگی و ترس، که بازتابیست از جهان پُرتنش و تکهتکهشدهی پس از جنگ جهانی دوم. در این داستان، دشمنان شخصیتها، کمتر چهرهای روشن و مشخص دارند. دشمن، مجموعهای است از ایدئولوژیهای فاشیستی، گروههای سیاسی مخفی، ماجراجویان بینالمللی، و جوانانی که از جهان سنتی والدین خود بیزار شدهاند و در پی راههایی انقلابی اما پرخطر میگردند.
کریستی در این اثر، از دغدغههای عمیق اجتماعی و سیاسی خود پرده برمیدارد. در اوایل دههی ۱۹۷۰، جهان در آستانهی تغییراتی جدی قرار داشت. موجی از شورشهای دانشجویی، فروپاشی اقتدار سنتی، گسترش جنبشهای رادیکال، و بازگشت پنهانی نوعی گرایش به قدرتطلبیهای شبهفاشیستی، جامعهی غرب را به لرزه انداخته بود. کریستی این تغییرات را با نگاهی انتقادی و گاه همراه با هراس توصیف میکند. او میپرسد: آیا آزادیهای مدرن، بدون ریشههای اخلاقی و هویتی، به بیثباتی نمیانجامند؟ آیا نسل جوان، که ظاهراً در پی عدالت است، ممکن است به سادگی ابزار دست کسانی شود که در پی احیای استبداد گذشتهاند؟ این پرسشها، در قالب روایت داستانی، در تار و پود مسافر فرانکفورت تنیده شدهاند.
با این حال، این اثر را نمیتوان تنها یک بیانیهی سیاسی دانست. کریستی، با همان مهارت داستانگویی همیشگیاش، تعلیق، راز، و پیچیدگی را وارد ماجرا میکند. فضای داستان آمیخته به رمز و راز است، با شخصیتهایی که گاه چندین چهره دارند، با مدارکی که ناگهان ظاهر یا ناپدید میشوند، با سازمانهایی مخفی و مأمورانی که هیچگاه نمیتوان به آنها اعتماد کرد. شخصیت زن مرموز، که بعدها مشخص میشود نقش کلیدی در مبارزه با شبکهای جهانی از آشوبطلبی دارد، یکی از پیچیدهترین و جذابترین زنان در داستانهای کریستی است: زنی قوی، هوشیار، و در عین حال شکننده، که بار رمزگشایی از بخش بزرگی از طرح داستان بر دوش اوست.
زبان این رمان نیز، با آنکه همچنان روان و ساده است، رنگی از سنگینی و غبار بحران دارد. فضای پنهانکارانهی آن، ذهن خواننده را به سوی تئوریهای توطئه، کابوسهای سیاسی، و جنگ روانی میان ابرقدرتها میبرد. گویی کریستی، در سالهای پایانی عمر، با نوعی پیشآگاهی نسبت به آینده، جهانی را ترسیم میکند که هنوز هم سایهاش بر سر ما گسترده است: جهانی با مرزهای درهمریخته، واقعیتهای چندلایه، حقیقتهایی که در دل دروغ نهفتهاند، و سیاستی که به حوزهی بیاعتمادی بدل شده است.
مسافر فرانکفورت، بیش از آنکه یک رمان معمایی کلاسیک باشد، اثریست که خواننده را به تفکر وامیدارد. کریستی در این اثر از پناهگاه امن معماهای خانههای انگلیسی بیرون میآید و وارد میدان پرآشوب تاریخ و سیاست میشود. این کتاب، در عین حال که از الگوی ساختاری روایی او پیروی میکند، نگاهی فلسفیتر و نگرانکنندهتر به وضعیت انسان و جامعه دارد. از این نظر، مسافر فرانکفورت شاید یکی از شخصیترین و جسورانهترین آثار او باشد؛ رمانی که کریستی با آن از وضعیت جهان پیرامونش پرده برمیدارد و با زبانی داستانی، خطری را هشدار میدهد که همچنان جاریست: خطر قدرتهایی که در پس شعارهای آرمانگرایانه، بهدنبال بازسازی سلطهاند.
بنگاه انتشاراتی فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر!
Commenti