فلم جنگ و صلح ۱۹۶۶ War and Peace
- Baset Orfani
- Apr 10
- 5 min read

· سال انتشار: این فلم در چهار بخش و بهصورت متوالی میان سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۷ در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد.
· مدت زمان فلم: مجموع مدت زمان فلم حدود ۴۳۰ دقیقه (بیش از ۷ ساعت) است که در چهار قسمت پخش میشود.
· ژانر فلم: درام تاریخی – حماسی – جنگی
· جمله معروف فلم:از دیالوگهای بهیادماندنی فلم، این جمله از شخصیت پیر بزوخف (با بازی خود باندارچوک) برجسته است:«If there is no God, then everything is permitted. But I want to believe… that life has meaning.»(اگر خدایی نباشد، پس همهچیز مجاز است. اما من میخواهم باور کنم... که زندگی معنا دارد.)
فلم «جنگ و صلح» (War and Peace) محصول سال ۱۹۶۶ اتحاد جماهیر شوروی، یکی از بزرگترین و پرهزینهترین پروژههای سینمایی در تاریخ این هنر است؛ اثری استثنایی که نه تنها در قامت یک اقتباس سینمایی از رمان سترگ لئو تولستوی، بلکه بهمثابۀ شاهکاری مستقل در سینمای جهان، جایگاهی منحصربهفرد دارد. این فلم، که در چهار بخش بهمدت تقریبی هفت ساعت ساخته شده، به کارگردانی سرگئی باندارچوک و با حمایت کامل حکومت شوروی تولید شد؛ پروژهای که هنر، ایدئولوژی، تاریخ، و تکنولوژی سینمایی را در هم آمیخت و تصویری باشکوه و حماسی از یکی از عظیمترین رمانهای تاریخ ادبیات جهان ارائه کرد. فلم «جنگ و صلح» نه تنها تلاشی برای تجسم عظمت رمان تولستوی بود، بلکه خود به یکی از مظاهر عظمت فرهنگی شوروی در اوج دوران جنگ سرد بدل شد.
رمان «جنگ و صلح» که نخستین بار میان سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۸۶۹ منتشر شد، روایتگر دوران پرآشوب جنگهای ناپلئونی در روسیه است، و از طریق سرگذشت چندین شخصیت اصلی چون پیر بزوخف، آندره بولکونسکی و ناتاشا روستوف، تصویری عمیق و فلسفی از تقابل فرد با تاریخ، مفهوم اراده، عشق، مرگ و سرنوشت ترسیم میکند. تولستوی در این اثر نه تنها به توصیف دقیق میدانهای نبرد و ساختارهای اجتماعی روسیه قرن نوزدهم میپردازد، بلکه همزمان در بُعدی فلسفی، به تحلیل ماهیت تاریخ و نقش انسان در روند تحولات تاریخی میپردازد. همین جنبههای پیچیده، چندلایه و فلسفی رمان، اقتباس سینمایی آن را به چالشی عظیم برای هر فیلمساز بدل میسازد؛ چالشی که سرگئی باندارچوک نه تنها از آن گریخت، بلکه با شهامت تمام، آن را به نقطۀ قوت فلم خود بدل کرد.
فلم «جنگ و صلح» در دوران حکومت نیکیتا خروشچف و ادامه آن در دورۀ برژنف ساخته شد؛ زمانی که دولت شوروی تمایل داشت با استفاده از قدرت فرهنگی، شکوه و برتری خود را در برابر غرب به نمایش بگذارد. بودجۀ عظیم این فلم، که گفته میشود در آن زمان بالغ بر هشت میلیون دلار بود، یکی از نشانههای تعهد حکومت به چنین پروژهای بود. فلم در چهار قسمت ساخته شد: «آندره بولکونسکی»، «ناتاشا روستوف»، «۱۸۱۲» و «پیر بزوخف»، و در تمام اجزای خود، سعی بر آن دارد که نه تنها با رمان تولستوی همنوا بماند، بلکه از منظر بیانی سینمایی، زبان مستقل و تأثیرگذار خود را خلق کند. باندارچوک در این اثر نهتنها به عنوان کارگردان، بلکه در نقش بازیگر اصلی، یعنی پیر بزوخف، نیز ظاهر شد و با چهرهای آرام، پر از تردید و اندیشه، تصویر انسانی عمیق و متزلزل را از این شخصیت بهجا گذاشت.
بزرگترین ستایش این فلم، همواره متوجه بازسازی میدانی صحنههای جنگ بوده است؛ نبردهای عظیم آوسترلیتز، بورودینو و ورود ناپلئون به مسکو، با بهرهگیری از هزاران سرباز واقعی، طراحی صحنههای بینظیر، فیلمبرداری بیسابقه و استفاده خلاقانه از تکنولوژیهای نوین آن زمان، به شکلی تصویر شدهاند که کمتر فلمی در تاریخ سینما توانسته به چنین سطحی از واقعگرایی، عظمت و جزئیات برسد. باندارچوک در استفاده از دوربین، حرکات مواج و نفسگیر، کلوزآپهای تأثیرگذار، و نورپردازیهایی که گاه به نقاشیهای کلاسیک شبیه است، فضایی خلق کرده که مخاطب را نهتنها به تماشای جنگ، بلکه به درون آن، به قلب آن، و به ذهن و روان انسانهایی که در آن گرفتار آمدهاند، میکشاند.
از دیگر عناصر تحسینبرانگیز فلم، میتوان به موسیقی بینظیر ویچسلاو اوفسیانیکوف اشاره کرد که با ترکیبی از نغمههای روسی و سمفونیهای حماسی، لحنی عمیق و درونگرایانه به فلم میبخشد. همچنین طراحی لباسها، بازسازی دقیق لوکیشنها، معماری روسی قرن نوزدهم، نورپردازی درونفضاهای اشرافی و روستایی، همگی نشانگر وسواس و توجه بینظیر گروه تولید به جزئیات تاریخی و زیباشناختیاند. این فلم نهتنها صحنهسازی دارد، بلکه تاریخ را بازآفرینی میکند؛ تاریخ را نفس میکشد؛ تاریخ را به گوشت و استخوان بدل میسازد.
نقشآفرینی بازیگران، بهویژه لودمیلا ساولیوا در نقش ناتاشا روستوف، یکی از درخشانترین بخشهای فلم است. ناتاشا، با آن شور جوانی، معصومیت، سقوط اخلاقی و بازگشت دوباره به خویشتن، در فلم نیز همانند رمان، محور تحولات اخلاقی و روانی داستان است. ساولیوا با چهرهای پر از زندگی، حرکاتی نرم و بازیای شفاف، توانسته این پیچیدگیهای شخصیت ناتاشا را به زیبایی به تصویر بکشد. خود باندارچوک نیز، در نقش پیر بزوخف، تلفیقیست از مردی سرگشته، اندیشمند، و در نهایت، آگاه؛ انسانی که در دل جنگ و بیعدالتی، راه خویش را به سوی معنا و اخلاق میجوید. بازیها در فلم، غالباً مینیمال و درونگرایانهاند و بیشتر بر بیان درونی و نگاهها استوارند تا فریادها و حرکتهای اغراقشده.
فلم باندارچوک، در عین وفاداری به رمان، برداشت خاص خود را از روایت و شخصیتها دارد. برخلاف اقتباسهای غربی که بیشتر بر درام و روابط عاشقانه تمرکز دارند، این فلم تأکید بیشتری بر بُعد تاریخی، سیاسی، فلسفی و نظامی اثر دارد. تاریخ، نه به عنوان پسزمینه، بلکه به عنوان نیرویی زنده و فعال، در تمام اجزای فلم جریان دارد. نگاه فلم، عمیقاً دیالکتیکی است؛ همانگونه که تولستوی باور داشت که تاریخ، نه نتیجه اعمال افراد بزرگ، بلکه محصول تودهها و نیروهای نامرئی اجتماعی و روانیست، فلم نیز سعی دارد این باور را در زبان تصویری خود تجسم بخشد.
تفاوت مهمی که میان رمان و فلم دیده میشود، در زبان و شیوه بیانی آنهاست. رمان تولستوی، با تحلیلهای فراوان فلسفی، روایتهای درونی، تأملات تاریخی و ساختاری پر از انشعاب و پراکندگی، مخاطب را وارد قلمرویی میسازد که هم متافیزیکیست و هم تاریخی. در حالیکه فلم، با وجود وفاداری ساختاری، ناچار است بسیاری از این تحلیلها را به زبان تصویر ترجمه کند؛ کاری دشوار که باندارچوک با استفاده از مونتاژ، نمادها، موسیقی، و حرکات دوربین بدان دست یافته است. او تلاش میکند به جای تکرار گفتههای تولستوی، روح او را زنده سازد.
«جنگ و صلح» باندارچوک، در سال ۱۹۶۸ برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فلم خارجی شد؛ افتخاری که نشان داد حتی در میانۀ جنگ سرد، سینمای شوروی توانسته است با اثری کاملاً روسی، مرزهای فرهنگی را درنوردد. این فلم، نمادی بود از قدرت یک ملت در بازآفرینی ادبیات خود، و نمایشی بود از اینکه سینما چگونه میتواند ادبیات را نهتنها بازگو، بلکه بازآفرینی کند. امروزه، پس از گذشت بیش از نیم قرن، فلم باندارچوک همچنان به عنوان یکی از قلههای اقتباس ادبی در سینما باقی مانده است؛ فلمی که نهفقط یک روایت تاریخی، بلکه خود تاریخ است؛ فلمی که نهفقط از رمانی بزرگ زاده شده، بلکه آن را به زبان جهانی تصویر بدل ساخته است. این فلم، بهیقین نهفقط برای دوستداران سینما یا ادبیات، بلکه برای هر انسان جویای معنا و حقیقت، سفری ضروری و بهیادماندنیست.
بنگاه انتشاراتی فراز
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر!
Comentarios