top of page
Untitled design-9.png

حمورابی و طلوع نظم


حمورابی، ششمین شاه سلسلهٔ اول بابل و یکی از برجسته‌ترین فرمانروایان دنیای باستان، چهره‌ای محوری در تاریخ تمدن بین‌النهرین به‌شمار می‌رود که سلطنت او نه تنها از حیث سیاسی و نظامی، بلکه به‌ویژه از منظر حقوقی و اداری، تأثیری شگرف و ماندگار در سیر تحولات جهان باستان برجای گذاشته است. او در حدود سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد به تخت سلطنت بابل رسید و به مدت بیش از چهار دهه، پادشاهی کرد. دوران سلطنت حمورابی را می‌توان نقطهٔ عطفی در تاریخ تمدن بشر دانست؛ چرا که در این دوره، نخستین قانون مدون و منسجم شناخته‌شده در تاریخ بشر، موسوم به "قوانین حمورابی"، تدوین و اجرا گردید. این اثر عظیم نه تنها نشان از سطح پیشرفتهٔ سازمان اجتماعی و عدالت‌خواهی آن دوران دارد، بلکه بیانگر قدرت فکری، مدیریتی و سیاسی حمورابی در اداره و یکپارچه‌سازی قلمرو وسیعش است.

 

حمورابی در زمانی به سلطنت رسید که منطقهٔ میان‌رودان (بین‌النهرین)، عرصه‌ای پرآشوب و چندپاره از دولت‌شهرها و قدرت‌های محلی بود. حکومت او در آغاز محدود به قلمرو بابل بود که در قیاس با قدرت‌هایی چون اشنونا، لارسا، آشور و مارى، چندان گسترده یا پرنفوذ به‌شمار نمی‌رفت. اما در گذر زمان، حمورابی با درایتی چشم‌گیر و بهره‌گیری از سیاستی منعطف و متناسب با شرایط، توانست به تدریج با ائتلاف‌ها، لشکرکشی‌ها، و نقشه‌چینی‌های سیاسی، رقبای خود را یکی‌یکی شکست دهد و در نهایت، بخش اعظم سرزمین‌های جنوبی و مرکزی بین‌النهرین را زیر سلطهٔ خود درآورد. او پس از شکست رقبای سرسختی چون ریم‌سین، پادشاه لارسا، و زیمری‌لیم، پادشاه ماری، بابل را به قدرت بلامنازع در منطقه بدل ساخت. در نتیجهٔ این فتوحات، امپراتوری بابل به اوج عظمت و نفوذ خود رسید و بابل برای نخستین بار به‌عنوان یک قدرت فراگیر در صحنهٔ سیاسی بین‌النهرین ظاهر شد.

 

دستاورد بزرگ و ماندگار حمورابی، اما در حوزهٔ قانون‌گذاری رقم خورد؛ جایی که او با دستور تدوین مجموعه‌ای منسجم از قوانین، زمینه‌ساز ایجاد نخستین نظام قانونی مبتنی بر اصول نوشته‌شده گردید. این قوانین، که در قالب سنگ‌نوشته‌ای به‌جامانده از آن دوران در شوش (پایتخت ایلام) کشف شده و امروزه در موزهٔ لوور پاریس نگهداری می‌شود، شامل حدود ۲۸۲ ماده است که به موضوعاتی چون حقوق مالکیت، قراردادها، تجارت، خانواده، ازدواج، مجازات‌ها، جرایم، و حقوق طبقات مختلف مردم پرداخته است. ساختار این قوانین از الگویی قیاسی پیروی می‌کند: اگر چنین شد، آنگاه چنان باید بشود. این روش، نشان از نوعی استدلال منطقی و پیش‌بینی‌پذیر در رفتار قانونی دارد که برای نخستین‌بار در تاریخ قانون‌گذاری بشر ثبت شده است.

 

قانون‌نامهٔ حمورابی نه تنها نظم و عدالت را در جامعه تثبیت می‌کرد، بلکه ساختار طبقاتی آن دوران را نیز به‌روشنی منعکس می‌ساخت. مردم به سه طبقهٔ اصلی تقسیم می‌شدند: «آوِلوم» (اشراف یا شهروند آزاد)، «موشکنوم» (شهروند عادی یا نیمه‌آزاد) و «وَردوم» (برده). مجازات‌ها بسته به جایگاه اجتماعی مجرم و قربانی متفاوت بود؛ برای نمونه، اگر عضوی از طبقهٔ اشراف به فردی از طبقهٔ پایین‌تر آسیبی وارد می‌کرد، جریمه‌ای مالی متناسب پرداخت می‌نمود، در حالی‌که آسیب به یک اشراف‌زاده می‌توانست مجازات سخت‌تری در پی داشته باشد. با وجود این نظام طبقاتی، قانون‌نامهٔ حمورابی در زمان خود گامی بلند به سوی ایجاد نظمی عادلانه‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر بود؛ نظامی که در آن، اجرای عدالت وابسته به ارادهٔ شخص پادشاه یا تمایلات فردی قضات نبود، بلکه بر پایهٔ قواعدی مکتوب و شفاف بنا شده بود.

 

از دیگر جنبه‌های مهم حکومت حمورابی، سازمان‌دهی دستگاه اداری و مالی بود. او برای ادارهٔ سرزمین‌های گسترده‌اش، شبکه‌ای از مقامات محلی، فرمانداران، قاضیان و مأموران مالیاتی ایجاد کرد که موظف به اجرای دقیق قوانین و گردآوری منابع مالی بودند. نگارش اسناد حقوقی، ثبت مالکیت زمین‌ها، حسابرسی محصولات کشاورزی، نظارت بر کارگران و بردگان، و تنظیم پیمان‌های بازرگانی، بخشی از سازوکار اداری پیشرفته‌ای بود که در دوران او پایه‌گذاری شد و در شکل‌گیری مفهوم دولت متمرکز نقشی اساسی ایفا کرد. در زمینهٔ آبیاری، کشاورزی، و تجارت نیز اقدامات او، به ویژه در احیای کانال‌ها و مسیرهای بازرگانی، زمینه‌ساز رونق اقتصادی در بابل شد.

 

در کنار جنبه‌های اداری و حقوقی، حمورابی به نقش دینی نیز توجهی خاص داشت و تلاش کرد تا مشروعیت فرمانروایی خود را بر پایهٔ باورهای دینی و نقش خدایان تثبیت کند. در مقدمهٔ قانون‌نامهٔ معروفش، خود را فردی معرفی می‌کند که به فرمان «مردوک»، خدای بزرگ بابل، مأمور اجرای عدالت در زمین شده است. این پیوند میان قانون، حکومت و دین، علاوه بر تثبیت قدرت شاه، نوعی قداست به قوانین می‌بخشید و آن‌ها را از سطح قراردادهای انسانی به مرتبه‌ای متعالی‌تر ارتقا می‌داد. در این چارچوب، پادشاه نه تنها حاکم سیاسی، بلکه مجری ارادهٔ الهی تلقی می‌شد.

 

مرگ حمورابی در حدود سال ۱۷۵۰ پیش از میلاد رخ داد. پس از او، جانشینانش نتوانستند همان قدرت و ثبات را حفظ کنند و امپراتوری به تدریج فروپاشید. با این حال، میراث حمورابی، به‌ویژه در عرصهٔ قانون‌گذاری، فراتر از عصر و قلمرو خود دوام آورد و قرن‌ها بعد نیز الهام‌بخش تمدن‌های گوناگون، از جمله پارسیان، یونانیان، و حتی نظام‌های حقوقی متأخر گردید. حضور قانون‌نامهٔ حمورابی در مباحث تطبیقی حقوق، تاریخ سیاسی، و فرهنگ تمدن‌های نخستین، هم‌چنان موضوعی زنده و بنیادین است.

 

حمورابی، در مقام یک رهبر سیاسی، قانون‌گذار، فرمانده نظامی، و چهرهٔ فرهنگی، نمایان‌گر ترکیبی منحصر به‌فرد از قدرت، خرد، و ابتکار است. او نه تنها توانست بابل را از یک پادشاهی منطقه‌ای به یک امپراتوری بزرگ بدل سازد، بلکه با بنیان نهادن نخستین نظام حقوقی مکتوب، راه را برای شکل‌گیری تمدنی قانون‌محور هموار کرد. نام او، در طول قرون، به عنوان نماد عدالت، حکمرانی خردمندانه، و نظم اجتماعی، در حافظهٔ تاریخی بشر باقی مانده است. در جهانی که هنوز از بی‌عدالتی، تبعیض و قانون‌گریزی رنج می‌برد، بازخوانی تجربهٔ حمورابی، یادآور این حقیقت بنیادین است که تمدن، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که انسان، قانون را برتر از ارادهٔ شخصی می‌نشاند.

 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating

Partners

انتشارات برگ.png
Exile Music.png

© 2024  توسط فراز

  • Facebook
  • X
  • Instagram
bottom of page