top of page
Untitled design-9.png

« اگر خورشید باز نگردد » اثر س . ف . راموز



اگر خورشید باز نگردد نوشته‌ی س. ف. راموز (Charles Ferdinand Ramuz)، یکی از آن رمان‌هایی است که خواننده را به دنیایی متفاوت و منحصربه‌فرد می‌برد، دنیایی که در آن طبیعت، زندگی، ترس، ایمان و سرنوشت در هم می‌آمیزند و روایتی بی‌نظیر از مواجهه‌ی انسان با ناشناخته‌ها خلق می‌شود. این رمان که نخستین‌بار در سال ۱۹۳۷ منتشر شد، یکی از آثار شاخص ادبیات سوئیس به‌شمار می‌رود و درون‌مایه‌های فلسفی، اگزیستانسیالیستی و حتی اسطوره‌ای را در خود جای داده است.

 

داستان این رمان در یک دهکده‌ی کوهستانی دورافتاده در رشته‌کوه‌های آلپ رخ می‌دهد، جایی که ساکنان آن همواره در برابر سختی‌های طبیعت ایستادگی کرده‌اند، اما اکنون با هولناک‌ترین بحران زندگی‌شان روبه‌رو شده‌اند: زمستانی که پایانی ندارد. خورشید که همیشه در موعد مقرر بازمی‌گشت، این بار قرار نیست دوباره طلوع کند. سایه‌ای از تاریکی و یأس بر دهکده سایه انداخته و مردمان آن، درگیر ترسی عمیق و ویرانگر شده‌اند. در این وضعیت بی‌سابقه، هر فرد به شیوه‌ی خود با سرنوشت محتوم مقابله می‌کند؛ برخی تسلیم می‌شوند، برخی ایمان‌شان را از دست می‌دهند، برخی به جست‌وجوی امید برمی‌آیند و برخی دیگر، دست به اعمالی می‌زنند که شاید هرگز در شرایط عادی به آن‌ها فکر نمی‌کردند.

 

راموز در این رمان، تصویری زنده و ملموس از روان‌شناسی جمعی ارائه می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه ترس از آینده، انسان را به مرزهای ناامیدی و جنون می‌کشاند، چگونه باورها و اعتقادات زیر فشار بحران‌ها دگرگون می‌شوند، و چگونه غریزه‌ی بقا انسان را وادار می‌کند که در برابر ناپایداری و بی‌ثباتی دنیا، به هر ریسمانی چنگ بزند. فضای داستان به‌شدت سرد، تاریک و خفقان‌آور است، همان‌طور که باید باشد تا خواننده خود را در دل ماجرایی ببیند که آدم‌های داستان در آن گرفتار شده‌اند. کوه‌ها، برف، شب‌های بی‌پایان و سایه‌ی وحشتی که بر دهکده گسترده شده، همه به شکل استعاری بازتابی از ترس‌های عمیق‌تر بشری هستند، ترس‌هایی که با پیشرفت علم و تکنولوژی هم از بین نرفته‌اند: ترس از ناشناخته‌ها، ترس از نابودی، ترس از این‌که شاید جهان آن‌گونه که همیشه تصور می‌کردیم، نباشد.

 

نکته‌ی مهم درباره‌ی سبک نگارش راموز این است که او برخلاف نویسندگان هم‌دوره‌ی خود، از زبان و ساختارهای ادبی پیچیده استفاده نمی‌کند، بلکه نثری ساده، آهنگین و شاعرانه دارد که به زیبایی احساسات و فضای داستان را منتقل می‌کند. او با کمترین کلمات، بیشترین تأثیر را می‌گذارد. توصیفاتش از طبیعت، از تاریکی، از برف و سرما، چنان زنده است که خواننده نه‌تنها آن را می‌بیند، بلکه آن را حس می‌کند. دیالوگ‌ها کوتاه، پرمعنا و حساب‌شده‌اند و شخصیت‌ها، بدون آن‌که بیش از حد توصیف شوند، به‌گونه‌ای پرداخت شده‌اند که خواننده می‌تواند احساسات، ترس‌ها و آرزوهایشان را درک کند.

 

یکی از نکات برجسته‌ی این رمان، نحوه‌ی برخورد شخصیت‌های مختلف با بحران است. درحالی‌که برخی از مردم دهکده تسلیم ناامیدی مطلق می‌شوند و زندگی را بی‌معنا می‌بینند، برخی دیگر به‌دنبال امید و راهی برای نجات‌اند. در این میان، کشیش دهکده به نماد ایمان در برابر تردید و ناامیدی تبدیل می‌شود، اما خودش نیز در این مسیر دچار کشمکش‌های درونی زیادی است. او که همیشه از بازگشت خورشید و وعده‌ی نجات سخن گفته، اکنون با این حقیقت تلخ مواجه شده که دیگر هیچ تضمینی برای روشنایی نیست. این چالش‌های درونی، داستان را به‌نوعی تفکر فلسفی درباره‌ی ایمان و بی‌ایمانی، امید و یأس، و سرنوشت و اختیار تبدیل می‌کند.

 

راموز در این اثر، جهان را جایی پر از بی‌ثباتی و عدم‌قطعیت ترسیم می‌کند. در این دهکده‌ی کوچک و گمشده در میان برف و کوه‌ها، داستانی روایت می‌شود که بازتابی از وضعیت کلی انسان در جهان است. او به‌طور ضمنی این پرسش را مطرح می‌کند که اگر روزی همه‌ی آن‌چه را که به آن باور داشته‌ایم، از دست بدهیم، چگونه با این فقدان کنار خواهیم آمد؟ اگر خورشید، که همیشه به بازگشتش مطمئن بوده‌ایم، برای همیشه ناپدید شود، زندگی چه معنایی خواهد داشت؟ و آیا در تاریکی مطلق، هنوز هم امیدی برای روشنایی باقی خواهد ماند؟

 

یکی از نکات تأثیرگذار در این رمان، نحوه‌ی به تصویر کشیدن گذر زمان است. در فضایی که دیگر خورشیدی نیست و هیچ روزی از پس شبی نمی‌آید، زمان مفهومی مبهم و نامشخص پیدا می‌کند. این مسئله باعث می‌شود که خواننده نیز همچون شخصیت‌های داستان، احساس گم‌گشتگی و بی‌زمانی کند. این ترفند روایی، تأثیر روانی عمیقی بر مخاطب می‌گذارد و او را وادار می‌کند که با وحشت شخصیت‌ها همراه شود و تاریکی را با تمام وجود لمس کند.

 

اگر خورشید باز نگردد، فراتر از یک داستان تخیلی یا روایتی از یک بحران طبیعی است. این کتاب، تصویری از اضطراب‌های بنیادین بشری است، تصویری از تقابل امید و ناامیدی، ایمان و شک، و جست‌وجوی معنا در دنیایی که گاهی هیچ تضمینی برای روشنی فردا ندارد. این رمان همچنان پس از دهه‌ها از انتشارش، خوانندگان را به فکر فرو می‌برد و به آن‌ها یادآوری می‌کند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، باید برای یافتن نوری هرچند کوچک، تلاش کرد.

 

بنگاه انتشاراتی فراز

فراز، آیینه‌دار فرهنگ و هنر!

 

نشانی کتابخانه رایگان فراز: www.faraaaz.com/shop

نشانی کتابخانه صوتی فراز: www.faraaaz.com/bookstore

 

امیدواریم از خواندن این مطلب لذت و بهره کافی را برده باشد.

منتظر نظریات شما در بخش دیدگاه هستیم.

 

 
 
 

コメント

5つ星のうち0と評価されています。
まだ評価がありません

評価を追加

Partners

انتشارات برگ.png
Exile Music.png

© 2024  توسط فراز

  • Facebook
  • X
  • Instagram
bottom of page